جدول جو
جدول جو

معنی خماری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خماری کردن
(بُ کَ دَ)
بحالت خماری خود را درآوردن.
- امثال:
بی می خماری کردن، شراب ناخورده مستی کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماری کردن
تصویر ماری کردن
هلاک کردن، کشتن، برای مثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
(بِ عَ مَ وَ دَ)
به خماری درآوردن. موجب خماری شدن:
دشمنش را گو شراب جهل چون خوردی تو دوش
صابری کن کین خمار جهل تو فردا کند.
منوچهری.
فردات کندخمار کامشب مستی.
خواجه عبداﷲ انصاری.
، چشم را بصورت چشم خمار درآوردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ تَ)
کنایه از دشنام دادن، زیانکاری کردن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، تحقیر کردن. استحقار. استخفاف. (یادداشت مؤلف) : جماعتی از بزرگ زادگان بر وی خواری کردند و از خداوندان تعلیم گفتند و تو از کجا و علم خواندن کجا؟ (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
کشتن هلاک کردن: اگر ماری و کژ دمی بود طبعش بصحراش چو ن مار کردندماری. (عسجدی. لفا اق. 526)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارت کردن
تصویر عمارت کردن
بنا کردن، ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمازی کردن
تصویر غمازی کردن
سخن چینی کردن سعایت غمز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراری کردن
تصویر فراری کردن
فرار دادن گریزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن (جامه و غیره) تطهیر: دانشمند گفت: جامه ها نمازی کنیم و کفنها که باب بر آورده ایم در گردنهااندازیم، از آلایش پاک داشتن سره کردن: نمازت را نمازی کن بهفت آب نیاز ارنه نمازی کاین چنین نبود جنب خوانند اخوانش. (خاقانی)، نماز گزاردن: خدای تو جهانی پر فرشته همه از فیض روحانی سرشته فرستاد اینت لطف کارسازی که تا کردند برخاکم نمازی. (اسرارنامه عطار) مقابل نا نمازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
باکسی در کاری شرکت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
Collaborate, Cooperate, Partner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شمارش کردن
تصویر شمارش کردن
Count, Number
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
Ride
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
Drill, Excavate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شمارش کردن
تصویر شمارش کردن
рахувати , нумерувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شمارش کردن
تصویر شمارش کردن
数 , 编号
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
钻孔 , 挖掘
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
співпрацювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
jeździć konno
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شمارش کردن
تصویر شمارش کردن
liczyć, numerować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
wiercić, wykopać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
сотрудничать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شمارش کردن
تصویر شمارش کردن
считать , нумеровать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
їздити верхи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
сверлити , викопувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
współpracować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شمارش کردن
تصویر شمارش کردن
zählen, nummerieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
reiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
bohren, ausgraben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
colaborar, cooperar, asociarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سواری کردن
تصویر سواری کردن
ездить верхом
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حفاری کردن
تصویر حفاری کردن
сверлить , раскапывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
colaborar, cooperar, fazer parceria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همکاری کردن
تصویر همکاری کردن
samenwerken
دیکشنری فارسی به هلندی